حالا متفاوت فکر میکنم و هدف متفاوتی دارم برای نوشتن. شاید بخاطر همینه که دیگه نمیتونم داستان و رمان بنویسم. یکی از مشتریهای امروزم گف: (منم وقتی بچه بودم داستان مینوشتم ولی آدم وقتی بزرگ میشه، بخاطر درگیریهای زیاد و مختلفی که داره، خلاقیتش یطورایی میمیره، بخاطر همینه که دوست داشتم هنوزم تو بچگی میموندم.)
راستش من هیچوقت از گذر زمان ناراضی نبودم. و هیچ موقع هم دلم نخواست به زمان قبل برگردم. بنظرم گذر زمان یه چیز شگفت انگیز و قشنگه. و تجربههای متفاوتی که در طول زندگی پیدا میکنی، با گذر زمان معنای بیشتری به خودشون میگیرن. البته اگه دیدت رو به مسائل عوض کنی.
خوابم میاد. شاید بهتره یکم از شبها دل بکنم و زودتر بخوابم.
قالب کتلت و شامی YSSZAM